امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

اولین آرایشگاه یا همون سلمونی

عسل مامان بالاخره بعد از 2 سال جرات کردم و به همراه مامانی و آرتین بردیمت آرایشگاه و موهاتو که قد موهای یه دختر بلند شده بود کوتاه کردیم. تقریبا آرایشگاه را نابود کردی آنقدر که گریه کردی بعدشم حالت بهم خورد و همه جا رو کثیف کردی ولی آقای آرایشگر خیلی با حوصله و صبور بود و با قدرت و اصلا ناراحت نشد و سرتو محکم گرفته بود و کوتاه می کرد. خیلی خوشگل شدی حالا شدی شبیه آقا پسرای گل !!!! این اولین عکس توی آرایشگاهه که در حال گریه و زاری هستی  و اینم عکس دوم که نشون می ده عملیات اصلاح سر با موفقیت به خاتمه رسیده !!! خوب خدا رو شکر که اینکار رو هم انجام دادم خیلی سخت بود برام همش به چیزای بد فکر می کرد...
23 دی 1392

بازم یه عالمه کلمه جدید

سلام قند عسلم ببخشید که زیاد وقت ندارم خاطرات قشنگت رو بنویسم تا بعدها ازش لذت ببری ولی حداقل کاری که می تونم بکنم اینکه کلماتی رو که جدید یاد می گیری و با شیرین زبونی خاص خودت ادا می کنی برات بنویسم تا بعدها تو نیز در این لذت شیرین من سهیم باشی: هویج رو که می گی هدیج،  عکس ، قاشق = قادق ، ممنون = ممون ، بادکنک = باد...ک، دارو ، آرتین =  آآآآررن، گریه ، فووووت، دست ، محمد = ممد ، آره = آیه ، خیار = خار ، سیب = سب    صلواتم این مدلی یاد گرفتی که من شروع به گفتن می کنم و توی جای محمدش می گی ممد !!! و دستت رو دور سرت می چرخونی که یعنی مثلا داری برای خودت اسفند دود می کنی  بازم مثل همیشه یکمیشو یادم رفت باید ...
11 دی 1392
1